راهنمای سفر به قزوین؛ نمادی مجسم از تاریخ تمدن ایران
قدم زدن در کوچههای قزوین و تماشای معماریهای باشکوه تاریخی، عمارتهای سلطنتی، کاروانسراها، آبانبارها و بازارها، حسی از تاریخ قدیمی ایران رو در وجود بیننده شکوفا میکنن که تجربهی اون خالی از لطف نیس.
بههمینخاطر، در این مطلب گزارشی از سفر یهروزه به پایتخت قدیمی ایران رو براتون نوشتهایم تا اگه تا حالا دلیل راضیکنندهای واسه سفر به این خطه رو نداشتین، با مطالعه این متن علاقه مند دیدار ظرفیتهای گردشگری قزوین بشوید.
اولین دلیل سفر که میتوان با اون تا حدی پایتختنشینان رو راهی جاده کرد، کوتاهی راه تهران به قزوینه. این شهر تاریخی در فاصله ۱۵۰ کیلومتری از تهران واقع شدهاست و با خودروی شخصی میتوان در عرض کمتر از دو ساعت به «اولین خیابون ایران» یعنی خیابون «سپه» واقع در شهر قزوین رسید.
البته در اینجا باید اشاره کنیم که قزوین دارای دو ترمینال مسافربری، فرودگاه و راهآهن هم هست.
یعنی مسافران میتونن بنا به سلیقه شخصی و با هر اندازه بودجهای به این شهر تاریخی سفر کرده و از ظرفیتهای گردشگری زیاد اون دیدن کنن.
نقشه قزوین
دوم هم اینکه، به دلیل کوچیک بودن مساحت شهرستان قزوین، شما در عرض یه روز، از صبح تا شب میتونید از همه اماکن دیدنی داخل شهر بازدید کنین. هم اینکه، برخلاف دیگه شهرهای تاریخی ایران، بازدید از تقریبا بیشتر جاذبههای شهر قزوین مجانیه و راهنماهای موجود در اونجا با گشادهدستی اطلاعات لازم در مورد محلی که در اون حضور دارین رو بهطور کامل در اختیارتون قرار میدن.
ازاینرو، از شما دعوت میکنیم تا در ادامه با داستان سفر یهروزه من به همراه یکی از دوستانم به یکی از برجستهترین نمادهای تاریخی ایران همراه باشین.
از اونجا که ما میخواستیم با خودروی شخصی خود از تهران به قزوین سفر کنیم، در اولین قدم به بررسی راه جادهای بین این دو شهر پرداختیم. براساس نقشههای آنلاین، حدود ۱۵۰ کیلومتر راه داشتیم تا به قزوین برسیم.
راه تهران به قزوین از روی نقشه گوگل
هم اینکه به این خاطر که میخواستیم از تموم وقت خود در طول سفر استفاده کنیم و امکان عکاسی از اماکن دیدنی در نور طبیعی رو هم داشته باشیم، ساعت ۷ صبح از خونه راهی مقصد شدیم.
یکی از جاذبههای بیرون رفتن در این ساعت از یه روز تعطیل در شهر تهران این بود که هیچکدوم از اتوبانهای همت یا حکیم ترافیک نداشتن و در کوتاهترین زمان میشد از تهران بیرون رفت.
با ورود به بزرگراه تهران کرج، بیشترین حد سرعت مجاز در بیشتر راه ۱۲۰ کیلومتر در ساعت بود. در نتیجه ما با احتساب توقفهای که در داخل تهران داشتیم، نزدیک ساعت ۹ به پایتخت ایران در دوران صفوی رسیدیم.
با اینکه از قبل اطلاعات گردشگری این شهر رو مطالعه کرده بودیم و فهرستی از جاهای موردعلاقه خودمون هم داشتیم، اما کوچیک بودن و بافت قدیمی شهر در همون نگاه اول برامون جذابیت خاصی داشت.
المان سمبلیک کاروان تجاری شتر در میدون مینودر قزوین
البته بد نیس اشاره کنم که در میدونی بهنام مینودر که در همون ورودی قزوین واقع شده، یه المان سمبلیک به صورت کاروان تجاری شتر نصب شده که جذاب و دیدنیه. با اینکه محلی واسه توقف نداره، اما بین عبور از کنار اون میتونید از ظرافت مجسمههای ساخته شده از جنس فایبرگلاس لذت ببرین.
پس از ورود به شهر قزوین، با به کار گیری تابلوهای خیابون راه خودمون رو مشخص کردیم و مستقیم به سمت مسجد جامِع قزوین رفتیم که بدنبال اون، بازارها و کاروانسراها قرار داشتن.
مسجد جامِع قزوین
ماشین رو تو یه پارکینگ خاکی که نگهبان اون از شدت گرمای خورشید به داخل دکه خود پناه برده بود، پارک کردیم و از کوچه های باریک کنار محوطهی پارکینگ به سمت بازار روونه شدیم.
این کوچه به موازات سردر عالیقاپو قرار داشت، اما ما عزممونو جزم کردیم اول به سمت بازار بریم.
اولین چیزی که در پیچ کوچه دوم نظر ما رو جلب کرد، درهای بزرگ چوبی با طراحیهای بسیار جالبی بود که در ورودی بناهای قدیمی نصب بودن. درهایی که طول اونها بعضی وقتا به بیشتر از ۲ متر هم میرسید. انگار محوطه پشت این درها، انبار بود که به دلیل بسته بودن، متوجه وجود اصلی اون نشدیم. اما هر چی بود، دیدنی و جذاب بهنظر میرسید.
در همون جهت، در میان کوچههایی که دیواره های خشتی داشتن حرکت کرده و به گذری رسیدیم که با طاقیهای پوشیده از آجرهای خشتی مسقف شده و جاذبه چشمی فوقالعادهای ایجاد کرده بود.
سرای سعدالسلطنه در بازار قزوین
تقارن کوچهها و دکههایی که هنوزم مورد استفاده منبتکاران و معرقکاران قرار داشتن، علفهای هرزی که از سقفهای گلی و نیمهویرون بیرون اومده بودن، پنجرههایی به شکل و رنگ قدیمی، همه مصداقی بر قدیمیسال بودن این شهرستان بودن و در عین حال، حس و حالی صمیمی رو به بیننده القا میکردن.
پس از عبور از کوچههای طاقدار و سرپوشیده با درهای چوبی بزرگ و بافتی که مشخصه به صدهاسال پیش تعلق داره، به مسجد جامِع رسیدیم که رفتوآمد نمازگزاران در روز جمعه واسه ادای فرایض دینی، باحال و دیدنی بود. زنان، کامل با چادرهای مشکی، دستهدسته به سمت ورودی مخصوص زنان میرفتن و مردان که بیشتر پیر و پیر بودن هم با پای پیاده یا دوچرخههای قدیمی خود روونه حیاط مسجد میشدن.
این وسط، دیدن گردشگران غیرایرانی با لباسهای رنگی و تعجب از این اجتماع هماهنگ هم باحال و دیدنی بود.
توریستای خارجی در سرای سعدالسلطنه
در این جا بد نیس اشاره کنیم که اگه به سنگ و سفال علاقه داشته باشین، در بخش غربی مسجد موزهای قرار داره که میتونید اونو هم در فهرست بازدیدهای خود بذارین.
بعد از گذشتن از مسجد، وارد راه کاروانسراهایی شدیم که پر از مغازههای تجاری بودن. با اینکه فضا بهطور کامل تعمیر و نوسازی شده، اما بازم زیبایی آجرهای زرد و نارنجی باریک در کنار کاشیکاریهای فیروزهای و گچبریها، نگاهمون رو به خود جلب کردن.
گنبدها با نورگیرها باعث بزرگتر دیده شدن فضا شده بودن. جالبه بدونین که بازار قزوین و سعدالسلطنه یکی از کاملترین و بزرگترین سراهای تجاری ایران به حساب میآیند.
در زمان سفر ما، بیشتر حجرههای بازار بسته بودن، اما این بههیچعنوان از زیبایی معماری باشکوه اونجا کم که نکرد هیچ، بلکه باعث شد تا نمای بازتری از این همه تقارن و تناسب رو ببینیم و لذت ببریم.
ورود نور از بین چالههای چندضلعی موجود در سقف بازار، چشمانداز فوقالعادهای ایجاد کرده بود. از دیگر جذابیتهای این بخش از شهر، کاروانسراهایی مثل سعدالسلطنه، و تیمچههای روباز و سرپوشیده بود.
سعدالسلطنه، بزرگترین کاروانسرای سرپوشیده قزوین و میتوان گفت جذابترین بخش این بازاره.
سرای قیصریه، چهارسوقها، آبراهها، حیاط سعدیه با حوض و شیرآب قدیمی هم کم از زیبایی ندارن و شک نکنین که قدم زدن در اونها شما رو به وجد میاره.
هم اینکه باید اشاره کنیم که در این سراها، کافههای دنج با چیدمان بسیار قشنگتر، گلدانهای سبز و طبیعی و طراحی سنتی و خودمونی، حس و حال خوبی دارن.
ما از همون تهران تصمیمان این بود که کافه «نگار السلطنه» سر بزنیم چون از دوستانمان شنیده بودیم که کافه خوشگلیه. همین کار رو هم کردیم و با منوی کاملی از شکلای جور واجور قهوه، شربت، دمنوش، کیک و شیرینی که در مقابلمون قرار گرفت، یه خاطره شیرین و خوردنی واسه خود رقم زدیم.
کافه «نگار السلطنه»
البته واسه خوردن ناهار به رستورانی در حیاط سعدیه رفتیم که طراحی داخلی اون خیلی جذاب نبود، اما فضای زیادی واسه پذیرایی داشت. مهمانان خارجی حاضر در اون جا، سینی چای مخصوص با باقلوای قزوین سفارش داده بوند که قیمت تقریبا بالایی حدود ۳۵ هزار تومانی داشت.
کوکو شیرین
غذای انتخابی ما، قیمهنثار با دوغ محلی بود که بسیار خوش رنگ و خوشمزه بود. از دیگر غذاهای محلی قزوین هم میتوان به کوکو شیرین اشاره کرد که از سیبزمینی، تخممرغ و زعفران جفت و جور میشه.
قیمهنثار، غذای محلی قزوین
در ادامه بازدید از قزوین، راهی «خیابون سپه» شدیم که گفته میشه اولین خیابون ایرانه. این خیابون سنگفرش شده و باحال اینجاس که بازم هم استفاده میشن و با اینکه خیابون بسیار کوتاهیست، اما اول و انتهایش رو نبستهان و شهروندان در اون تردد دارن.
«خیابون سپه» اولین خیابون ایران
در اول خیابون سپه از سمت شرق، «سردرعالیقاپو» واقع شده که چیز خیلی از ایوونها و طاقهای اون باقی نمونده. از ورودی عالیقاپو وارد عمارت شهربانی شدیم که هیچگونه ورودیه یا هزینهای نداشت.
«سردرعالیقاپو» در خیابون سپه واقع در شهر قزوین
در حیاط این عمارت درختان پیر سر به آسمون گذاشته بودن. در یکی از ساختمونها، نمایشگاهی از عکسهای تاریخی قزوین وجود داشت که از راه اونها میشد چهره واقعی خیلی از بناها رو قبل از خراب و بعد بازسازی شدن، دید.
عمارت شهربانی قزوین
ما اینجا به سفر یه روزه خود به قزوین پایان دادیم، چون بیشتر زمان خود رو در بازار و سعدالسلطنه واسه عکاسی از معماری بناها خرج کرده بودیم و فرصتی واسه گشتو گذار در دیگر بخشهای شهر رو نداشتیم.
شیرینی نخودچی
البته قبل از خروج از شهر، به بازار میوه و ترهبار سری زدیم تا واسه راه مقداری خرید کنیم و دیدن بازار طویل و شلوغی به سبک بازارهای شمالی با میوههای نوبرانه و قیمتهای ارزون و کیفیت عالی باعث شد بیشتر از نیاز خرید کرده و با سوغاتی قزوین که شامل باقلوا بود این شهر تاریخی رو به مقصد تهران ترک کنیم.
باقلوای سه رنگ قزوین
در آخر هم شاید بد نباشه اشاره کنیم که دیگه سوغاتیهای شهر قزوین شامل شیرینی چرخی، نون برنجی، شیرینی بادامی، نازک پسته ای، کیکی شربتی و شیرینی نخودچیه.