
عنوان کامل پایان نامه کارشناسی ارشد : مطالعه تقابل الهیات مسیحی با آیین گنوسی
تکه ای از متن پایان نامه :
پارمنیدس(parmenides) دو دیدگاه عمده داشت که بعداً بر اندیشه فلسفی یونان تأثیر زیادی گذاشت. نخست اینکه معتقد بود تنها راه شناخت حقیقت تفکرِ صرفاً منطقی می باشد. دیگر آنکه واقعیت را با آن چیز که کامل، تغییرناپذیر و نامخلوق بود مساوی دانست. سپس هراکلیتوس تغییر را با حقیقت یکی گرفت و گفت لوگوس کنترل کننده صیرورت می باشد. بعداً اتمیستها سر برآوردند در نگاه اینان حقیقت مثل یک نیروی مکانیکی می باشد که باعث حرکت میگردد. در نهایت دیدگاههای کیهانشناسی پیدا گردید که بعضی فیلسوفان مثل تالس و هراکلیتوس آب و آتش را اصل اول یا ماده المواد پنداشتند که همه چیز از آن به وجود آمده می باشد. سپس سقراط نگاه فلسفه را از جهان هستی به سوی بشرشناسی برگرداند؛ یعنی خودشناسی دغدغه اصلی او گردید. سرانجام، افلاطون آرمانشهر و خیر اعلی را مطرح نمود که به نظر میرسد وی در نظریهپردازی خویش درباب آرمانشهر تحت تأثیر افکار ایران باستان قرار گرفته می باشد[1]. در هر صورت، به نظر او خیر اعلی غیر شریک میشدند، برای آنان سوگواری یا جشن برپا میکردند؛ با مرگ و زنده شدن آنان نیز میمردند و زنده میشدند. نکته دوم این می باشد که در معابد ادیان رازآمیز شرقی علاوه بر مسائل دینی، مباحث علمی مانند ریاضی و نجوم نیز مطالعه میگردید و در نتیجه، اکتشافات علمی جنبۀ الوهی پیدا مینمود. از اینرو، تقدیس زمان، پرستش ستارگان، خورشید و عناصر چهارگانه از ویژگیهای برجستۀ ادیان مذکور می باشد. عامل سومِ تسلط ادیان شرقی ارضای وجدان بشرها بود؛ ادیان شرقی با ایجاد ترس و امید و آرامش و هیجان توانستند روح بشر را به جنبش و تحرک وادارند[2]. این ادیان مشخصات خاص خودشان را داشتند. ادیان رازآمیز به ویژه از آسیای صغیر و فریجیه وارد جهان رومی و یونانی شدند. کیشهای آتیس (Attis)، ایزیس (Isis)، ازیریس (Osiris)و آیین آدونیس (Adonis)، سوریه و آیین میترا در زمرۀ ادیان رازآمیز قرار میگیرند. البته آیین میترایی فقط کیش مردان.[1] برای اطلاع بیشتر رک به: مجتبایی، فتحالله، شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان، انجمن فرهنگ ایران باستان، 1352، ص 40 و بعد؛ یگر، ورنر، پایدیا، ترجمۀ محمدحسن لطفی، تهران، شرکت سهامی نشر خوارزمی، 1376، ج 1، ص 221 و به بعد.
[2] . کومون، فرانتس، ادیان شرقی در امپراتوری روم، ترجمه ملیحه معلم و پروانه عروج نیا، سمت، تهران، 1377، ص42- 47.