
لذات معنوی واقعی و عوامل پیدایش و ازدیاد آنها
فصل اول: لذات معنوی واقعی شناختی
با توجه به انواع مختلف لذات معنوی که در فصل قبل برشمرده شد، تعدادی از کارهای ذکر شده در اختیار انسان هستند و انسان میتواند با انجام و تکرار آن اعمال صالح، خود زمینه ساز بهرهمندی از لذت معنوی آن اعمال باشد. به عنوان مثال به دیدار برادران دینی رفتن و با آنان ملاقات کردن، یا درک کردن لذت لحظهی افطار و یا کظم غیظ هر سه جزء امور اختیاری است که در واقع باید گفت زمینه و علت پیدایش آنها، مبادرت به انجام خود آنهاست. اما تعداد قابل توجهی از لذات معنوی بر شمرده شده در قسمت قبلی نوشتار، علل و زمینههای پیدایش هم دارند. مثل محبت خداوند و معرفت باری تعالی، که میتوان آنها را «لذات شناختی» نامید.
در این بخش از نوشتار به معرفی و بررسی علل و زمینههای پیدایش آن دسته از لذات معنوی میپردازیم که تنها عامل پیدایش آنها اقدام به انجام آن اعمال نیست و به اصطلاح، به آنها لذات معنوی واقعی شناختی میگوییم و در کنار بیان هر کدام از آنها، با مراجعه به آموزههای دینی، علل پیدایش و عوامل افزاش آنها را نیز بیان خواهیم کرد:
۱٫۱ معرفت خدا
بالاترین نعمتی که به انسان داده میشود و انسان از آن لذات فراوانی میبرد، معرفت خداست. معاویه بن وهب میگوید:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ۷عَنْ أَفْضَلِ مَا یَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى رَبِّهِمْ وَ أَحَبِّ ذَلِک إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: مَا هُوَ؟
از امام صادق۷ پرسیدم: بالاترین و برترین چیزى که بندگان بدان وسیله به پروردگارشان تقرّب میجویند و نیز دوست داشتنىترین و خوشایندترین آنها نزد خداوند عزّوجلّ چیست؟
فَقَالَ مَا أَعْلَمُ شَیْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَهِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاه[۳۲]…
حضرت فرمودند: من چیزى را بعد از معرفت به خدا نمىشناسم که بهتر از این نماز باشد…
در این روایت امام۷ معرفت را بهترین و محبوبترین وسیلهی تقرب به خدا میدانند. در روایتی دیگر، احساس لذت حاصل ازمعرفت خدا و پیامدهای آن، به گونهای تقریباً بیسابقه، در کلام امام صادق۷ به تصویر کشیده شده است:
لَوْ یعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی فَضْلِ مَعْرِفَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مَدُّوا أَعْینَهُمْ إِلَی مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَهِ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ نَعِیمِهَا وَ کانَتْ دُنْیاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا یطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَهِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ یزَلْ فِی رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِیاءِ اللَّهِ [۳۳].
اگر مردم میدانستند چه چیزهایی در فضیلت معرفت خدا وجود دارد، چشم خود را به آنچه خداوند دشمنان را از آنها - از زندگی دنیا و نعمتهای آن- بهرهمند کرده است، نمیدوختند و دنیای آنها کم ارزشتر از آن چیزهایی بود که زیر پا له میکنند و از معرفت خداوند عز و جل متنعم میشدند و از معرفت خداوند لذت میبردند؛ لذت کسی که همواره در باغهای بهشت به همراه اولیاء خداست.
معرفت خداوند در کلام امیرالمؤمنین۷ نیز مکرراً مورد اشاره قرار گرفته است. همان طور که در خطبه ۱۴۱ نهج البلاغه – که به خطبه اشباه معروف است – دربارهی گروهی از بندگان خدا چنین میفرمایند:
اقُوا حَلَاوَهَ مَعْرِفَتِهِ وَ شَرِبُوا بِالْکأْسِ الرَّوِیهِ مِنْ مَحَبَّتِهِ وَ تَمَکنَتْ مِنْ سُوَیدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَشِیجَهُ خِیفَتِه[۳۴]
شیرینی معرفت او را چشیدهاند و از سرچشمه محبتش با جامهای لبریز نوشیدهاند و سیراب شدهاند.
آن چنان که میبینیم در این کلام امیرالمؤمنین: درباره معرفت خداوند چنان تعبیر میفرمایند که شیرینی و حلاوت و چشیدن و وجدان کردن آن از کلمات آن حضرت آشکار است.
از آنجا که معرفت خداوند پر اهمیتترین و لذیذترین لذت معنوی در عالم هستی است، به جاست که در این نوشتار برخی از آثار معرفت خدا شمرده شود.
۱٫۱٫۱٫ آثار و پیامدهای معرفت خداوند متعال
۱٫۱٫۱٫۱٫ محبت خداوند
یکی از پیامدهای معرفت به خداوند متعال، افزایش محبت به او است. مرحوم شهید اول در کتاب مزار در دعایی از مناجاتی از امیرالمؤمنین۷، چنین نقل میفرمایند:
إِلَهِی کیْفَ أَدْعُوکَ وَ قَدْ عَصَیْتُک وَ کیْفَ لَا أَدْعُوکَ وَ قَدْ عَرَفْتُک وَ حُبُّکَ فِی قَلْبِی مَکین[۳۵]
ای خدای من، چگونه تو را بخوانم در حالی که تو را معصیت کردهام و چگونه تو را نخوانم در حالی که به تو معرفت دارم و محبت تو در قلب من جای گرفته است؟
همینطور که مشاهده میشود، امیرالمؤمنین۷ معرفت خدا را مقارن با محبت به خالق خود بیان میکنند. همچنین در روایتی از امام حسن۷ آمده است:
مَنْ عَرَفَ رَبَّهُ أَحَبَّه[۳۶]
هر کس پروردگار خود را بشناسد او را دوست میدارد.
۱٫۱٫۱٫۲٫ خشیت خدا
یکی از آثار معرفت خداوند، خداترسی است. امیرمؤمنان، حضرت علی۷ چنین میفرمایند:
أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ أَکثَرُهُمْ خَشْیهً
لَه[۳۷]
داناترین مردم به خدا کسی است که خشیت بیشتری از او داشته باشد.
و در کلام دیگری آن امام عارفان باللّه چنین میفرمایند:
عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ اللَّهَ کیفَ لَا یشْتَدُّ خَوْفُه[۳۸]
تعجب میکنم از کسی که خدا را شناخته است، چگونه خوف او شدت نمیگیرد؟
با توجه به مجموعه روایاتی که درباره اهمیت خشیت و خوف از خداوند از اهلبیت: رسیده است، مسلماً مراد امام۷ این است که امکان ندارد معرفت خداوند با شدت خوف از او ملازم نباشد.
در روایتی نقل شده است که امام صادق۷ میفرمایند:
مَنْ عَرَفَ اللَّهَ خَافَ اللَّهَ…[۳۹]
هر کس خدا را بشناسد از خدا میترسد…
شایسته است به دعایی که از آن امام۷ در تعقیب نماز صبح گزارش شده است، اشاره کنیم:
سُبْحَانَک اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِک مَنْ ذَا یعْرِفُ قَدْرَک فَلَا یخَافُک وَ مَنْ ذَا یعْلَمُ مَا أَنْتَ فَلَا یهَابُک[۴۰]
منزهی خداوندا و تو را حمد میگویم. آن کیست که قدرَت را بشناسد پس خوف تو را نداشته باشد؟ و او کیست که بداند تو چیستی، پس هیبت تو را به دل نگیرد؟