
۱٫۴٫۱٫۲٫ اطاعت از اهلبیت۷
اگر کسی شناخت لازم و کافی از اهلبیت: پیدا کرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم میداند؛ ولی گاهی شناخت مردم در حد بالایی نیست. در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان عصیان شود. عصیان هم به هر اندازه باشد، به همان اندازه کدورت و بغض میآورد و کدورت و بغض، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد میشود و برعکس، هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا به آنان دل را فرا میگیرد. امام رضا۷میفرمایند:
اللهم انی اسئلک… حُبَّ کلِّ عَمَلٍ یُقَرِّبُنِی إِلَى حُبِّک[۱۶۲]
خدای من! از تو حب آن عملی را میخواهم که مرا به محبت تو نزدیک کند.
بنابراین یکی از راههای عملی وصول به حب، اصل عمل و طاعت عملی است.
۱٫۴٫۱٫۳٫ توسل
در سایهی شناخت امام۷ میفهمیم که همهی وجودمان به او وابسته است و او واسطهی فیض و کمال است. درقسمتهای آخر زیارت جامعهی کبیره، خدمت امام۷ چنین عرضه میداریم:
یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاکمْ أَمْرَ خَلْقِهِ و…
ای ولى خدا! همانا میان من و خدا گناهانى است که جز رضاى شما آنها را محو نمیکند، پس به حقّ کسى که شما را امین سرّ و محرم راز خود ساخته و کار خلق را به رعایت و عنایت شما سپرده و….
همان طور که در این قسمت زیارت – و قسمتهای دیگر – آمده است، امر خلق خداوند به فرمان خدا به دست ائمه: قرار گرفته است.
اگر توسل، بعد از شناخت و با حال خوش معنوی همراه باشد، ترنم عاجزانه و عاشقانهای است که حب را در دل بیش از پیش میپروراند و خود نیز لذت عجیبی دارد.
۱٫۴٫۱٫۴٫ تولی و تبری
دو اصلی که با حب اهلبیت: تأثیر متقابل دارند؛ یعنی، حب اهلبیت:، تولی و دوستی با دوستان خدا و آنان و تبری و بیزاری از دشمنان خدا و آنان را میآورد و تولی و تبری هم محبت اهلبیت: را در پی دارد.
۱٫۴٫۱٫۵ الگو سازی
به طور کلی مردم و به ویژه جوانان، آرمانگرا و قهرمان دوست هستند. از این رو سعی میکنند رفتار و گفتار آنان را الگوی خود قرار دهند.کشورهای غربی، دربارهی شخصیتها و چهرههای ملی و علمی خود صدها کتاب و مقاله مینویسند و فیلم و مجسمه میسازند. اما متأسفانه ما بزرگان دینمان را که بسیار ارزندهتر و شایستهتر از الگوهای غربی هستند، آن چنان که باید، مطرح نکردهایم و به الگوسازی نپرداختهایم. اگر جوانان، جایگاه رفیع و آموزهها و روشهای معصومین: را در زندگی بشناسند، مجذوب آنها میشوند. در آموزههای دینی سفارش شده است که مردم ائمهی معصومین: را الگو قرار دهند. در قرآن، رفتار پیامبر اسلام الگوی نیک و اسوهی حسنه معرفی شده است و پیامبر۹ نیز همگان را به الگوگیری از اهلبیت: فراخوانده و فرموده است:
اهلبیت من میان حق و باطل را جدا میکنند و پیشوایانی هستند که باید به آنان اقتدا کرد.
۱٫۴٫۱٫۶٫ تعظیم و تکریم اهلبیت:
نحوهی برخورد والدین، معلمان و بزرگان جامعه با خاندان پیامبر۹، نقش تعیین کنندهای در ایجاد محبت آنان دارد. احترام نام ائمه، صلوات فرستادن برای آنان، برخاستن هنگام ذکر نام امام زمان۷ ، برپایی جشنهای میلاد امامان و برگزاری مراسم عزاداری در شهادت آنان و… باعث میشود جوانان به سوی اهلبیت : جذب شوند. در روایات اسلامی سفارش شده است که فرزندان خود را به نامهای معصومان ۸، نام گذاری کنید. همچنین تأکید شده است که هنگام شنیدن نام محمد۹ بر او و آلش درود بفرستید. وقتی سکونی به امام صادق۷ خبر داد که خداوند به وی دختری عطا کرده است، حضرت پرسیدند: او را چه نامیدهای؟ گفت: فاطمه. امام آهی کشیده، فرمودند: حال که نامش را فاطمه نهادهای، به او ناسزا مگو و او را مزن. هنگامی که دعبل خزاعی قصیدهی معروف خویش را برای امام رضا۷ خواند و از امام زمان۷ و قیام او یاد کرد، حضرت دست بر سر گذاشتند و به نشانه تواضع در برابر نام مهدی۷ ایستادند و برای فرج آن حضرت دعا کردند.
۱٫۴٫۱٫۷٫ یادآوری عنایت ویژهی اهلبیت۷ به شیعه
یکی از شیوههای جذب جوانان به اهلبیت۸، بیان عنایتهای ویژهی آنان به شیعیان است. زیرا جوانان به طور فطری دوست دارند که مورد توجه و عنایت همگان، به ویژه بزرگان قرار گیرند. بر این اساس، اگر جوانان بدانند که اهلبیت۸ آنان را شاخ و برگ درختی میدانند که به خودشان مربوط میشود و در دنیا گرههای گرفتاریهاشان را باز و در آخرت آنها را شفاعت میکنند، دل باختهی اهلبیت۸ میگردند. در این زمینه احادیث فراوانی وجود دارد که به دو نمونه اشاره میگردد:
امام صادق۷ در ذیل آیهی (إِنَّ إِلَینا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَینا حِسابَهُم[۱۶۳]) فرمودند:
چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حسابرسی شیعیان را بر عهدهی ما میگذارد.
روزی امام صادق۷ گروهی از شیعیان را در مسجد دیدند. به آنان نزدیک شدند، سلام کردند و فرمودند:
به خدا قسم، روح و بوی شما را دوست دارم… شما یاران دین خدایید، شما پیشتازان به سوی بهشتید و ما بهشت را برای شما تضمین کردهایم.
۱٫۴٫۱٫۸٫ بیان فضیلت دوستی اهلبیت:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
گرچه بیان جایگاه اهلبیت: در ایجاد محبت آنان نقش مهمی دارد، ولی بیان فضیلت محبت اهلبیت:، تأثیر آن را چند برابر میکند. روایات اسلامی، همگان را به دوستی اهلبیت: دعوت کرده و حتی آن را حق آنان دانسته است. امیرالمؤمنین، امام علی۷میفرمایند:
عَلَیکمْ بِحُبِّ آلِ نَبِیکمْ فَإِنَّهُ حَقُّ اللَّهِ عَلَیکم[۱۶۴]
بر شما باد محبت دودمان پیامبرتان، چرا که آن، حق خدا بر شما میباشد.
احادیث فراوانی دربارهی فضیلت اهلبیت: وارد شده است. پیامبر۹ در این باره فرمودهاند:
هر کس با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است، آمرزیده میشود، با توبه و ایمان کامل میمیرد، فرشتهی مرگ او را به بهشت مژده میدهد و قبرش زیارتگاه رحمت الهی میشود…
در روایات دیگری، مودّت و ولایت اهلبیت: یک فرض الهی و ملاک قبولی اعمال و عبادت به حساب آمده است.
اهل سنت نیز بر محبت اهلبیت۷ تأکید کردهاند. در شعر شافعی آمده است:
یا أَهلَ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ حُبُّکُمْ
فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فِی القُرآنِ أَنزَلَهُ
کَفاکُمْ مِنْ عَظِیِم القَدرِانَّکُمْ
مَنْ لَم یُصَلِّ عَلَیکُم لا صَلاهَ لَهُ
ای خاندان پیامبر! حبّ شما فریضهای است که خداوند در قرآن آورده است، برای شما همین افتخار بزرگ بس که هر کس (در نماز) بر شما صلوات نفرستد، نمازش درست نیست.
استاد شهید مطهری; معتقد است:
از بزرگترین امتیاز شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن، محبت است. از زمان شخص آدم۹ که این مذهب پایه گذاری شده، زمزمه محبت و دوستی بوده است. آن جا که در سخن رسول اکرم۹ جمله: «علی و شیعته هم الفائزون» را میشنویم، گروهی را در گرد علی۷ میبینیم که شیفته و مجذوب اویند. از این رو تشیع، مذهب عشق و شیفتگی است و تولّای آن حضرت، مکتب عشق و محبت است.
ابن سکّیت اهوازی، از عالمان برجسته و از شاگردان مخصوص امام جواد و امام هادی۸ است. متوکّل عباسی وی را برای معلمی دو فرزند خود (المعتزّ و المؤیّد) انتخاب کرد. او ناگزیر مدتی فرزندان متوکّل را درس داد. روزی مجلس با شکوهی از طرف متوکّل تشکیل شد و شخصیتهای علمی و ادبی در آن شرکت کردند. متوکّل میدانست که ابن سکّیت از محبان و شیعیان اهلبیت: است. در آن مجلس و در حضور همگان از ابن سکّیت پرسید: این دو پسرم (المعتزّ و المؤیّد) را بیشتر دوست داری یا حسن و حسین را؟! ابن سکّیت در تنگنای سختی قرار گرفت، زیرا میدانست که متوکّل و جلّادان وی بی رحمترین انسآنها هستند؛ در عین حال با کمال صراحت جواب داد: به خدا قسم، قنبر ـ غلام علی۷ـ از تو و پسران تو بهتر است. متوکّل از این پاسخ آن چنان خشمگین شد که به غلامان دستور داد زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند.