
خصوصیات طرحوارههای ناسازگار اولیه:
الگوها یا درون مایههای عمیق و فراگیری هستند.
از خاطرات، هیجانها، شناختوارهها و احساسات بدنی تشکیل شدهاند.
در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفتهاند.
در سیر زندگی تداوم دارند.
دربارهی خود و رابطه با دیگران هستند.
به شدت ناکارآمدند.
2-3-6 عملکردهای طرحوارههای ناسازگار اولیه:
1- تداوم طرحواره: تمام افکار، احساسها، و رفتارهایی را در بر میگیرد که به جای بهبود طرحواره، در نهایت باعث تقویت آن میشود. به عبارتی تمام پیشگوییهای خودکامبخش فرد.
2- بهبود طرحواره: از آن جایی که طرحواره، مجموعهای از خاطرات، هیجانها، احساسهای بدنی و شناختوارهها است، بهبود طرحواره به کاهش تمام این موارد مربوط میشود: شدت خاطرات مرتبط با طرحواره، فعال شدن هیجانی طرحواره، نیرومندی احساسهای بدنی و ناسازگاری شناختواره (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
2-3-7 سبکهای مقابلهای ناسازگار:
1- تسلیم طرحواره: وقتی بیماران، تسلیم طرحواره میشوند، به درست بودن آن گردن مینهند و هیچ وقت سعی نمیکنند با طرحواره بجنگند یا از آن اجتناب کنند، بلکه میپذیرند که طرحوارهها درست است.
2- اجتناب طرحواره: وقتی بیماران سبک مقابلهای اجتناب را به کار میبرند، سعی می کنند زندگی خود را طوری تنظیم کنند که طرحواره هیچ وقت فعال نشود. «آنها میکوشند با ناآگاهی زندگی کنند، انگار که اصلاً طرحوارهای ندارند. معمولاٌ از موقعیتهای برانگیزانندهی طرحواره، مثل روابط صمیمی یا چالشهای شغلی، اجتناب میکنند. اکثر این بیماران از تمام حوزههای زندگی که نسبت به آنها احساس آسیب پذیری میکنند، روبر میگرداند.
3- جبران افراطی طرحواره: وقتی بیماران، سبک مقابلهای جبران افراطی به کار میبرند، از طریق فکر، احساس، رفتار والدین بین فردی به گونهای با طرحواره میجنگد که انگار طرحوارهی متضادی دارند. آنها سعی میکنند تا حد ممکن با دوران کودکی خود یعنی زمان شکلگیری طرحوارهها، متفاوت باشند. اگر در دوران کودکی، احساس بیارزشی میکردهاند، بعداً در دوران بزرگسالی، تلاش میکنند افرادی کامل و بیعیب و نقص جلوه کنند. اگر در کودکی مطیع بودهاند، در بزرگسالی، رو در روی همه میایستند. اگر در دوران کودکی تحت کنترل دیگران بودهاند، در بزرگسالی، دیگران را کنترل میکنند یا به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن نفوذ و تأثیر دیگران بر خود نیستند. اگر مورد بد رفتاری قرار گرفتهاند، با دیگران بد رفتاری میکنند. آنها به هنگام روبه رو شدن با طرحواره، دست به حملهی متقابل میزنند. در ظاهر، اعتماد به نفس زیادی دارند، ولی در باطن، هر لحظه نسبت به فعال شدن طرحواره، احسای تهدید میکنند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
2-3-8 پاسخهای مقابلهای:
پاسخهای مقابلهای، راهبردها یا رفتارهای مشخصی هستند که از طریق سه سبک رفتاری (جبران افراطی، اجتناب و تسلیم) به منصهی ظهور میرسند. پاسخهای مقابلهای عبارتند از تمام پاسخهایی که در خزانهی رفتاری فرد در مقابل تهدید وجود دارند، به عبارتی تمام راههای بیهمتا و فرد ویژهای که بیماران از طریق آنها، جبران افراطی، تسلیم، و اجتناب را آشکار میسازند. وقتی فرد از روی عادت، پاسخهای مقابلهای خاصی را به کار میگیرد، پاسخهای مقابلهای به سبک مقابلهای گره میخورند. لذا سبک مقابلهای، یک صفت است و پاسخ مقابلهای، یک حالت. سبک مقابلهای، مجموعهای از پاسخهای مقابلهای است که فرد به طور ویژه، آنها را به منظور اجتناب، تسلیم و جبران افراطی طرحوارهها به کار میگیرد. پاسخ مقابلهای، رفتار خاصی است که فرد در یک لحظهی خاص و گذرا از خود نشان میدهد (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
2-3-9 ارتباط طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلال تنظیم هیجانی
طرحوارههای ناسازگار اولیه که موجب اختلالات هیجانی میشوند از طرحوارههای افراد عادی انعطاف پذیر تر، خشکتر و عینیترند (جانستون، دورای، کورتنی، بایلس، و اوکان[1]، 2009). نظریههای شناختی در مورد اختلالهای هیجانی، نظیر نظریهی طرحواره بک (1999) بر این اصل مبتنی هستند که اختلالهای روانی با آشفتگی در تفکر همراه میباشند. به ویژه اضطراب و افسردگی که با افکار منفی خودکار و تحریف در تفسیر محرکها و رویدادها مشخص میشوند. تصور میشود که افکار منفی یا تفاسیر تحریف شده، از فعال شدن باورهای منفی انباشته شده در حافظه بلند مدت منشأ میگیرند.
[1] . Jansoon، Dorahy، Courtney، Bayles، Okane