
سوالات فرعی:
- آیا روزنامهنگاران علم اصول حرفهای روزنامهنگاری را در فرآیند تولید محتوا رعایت میکنند؟
- چه چالشهای زمینهای در مسیر توسعه روزنامهنگاری علم در ایران است؟
- ضعف عمده عملکرد روزنامهنگاران علم در ایران در کجا ریشه دارد؟
فصل سوم:
روش شناسی تحقیق
مقدمه
این پژوهش، به دنبال بررسی عملکردهای روزنامهنگاران علم و نیز چالشهای موجود در عرصه روزنامهنگاری علم در ایران است. بدین منظور، فصل حاضر که به مباحث روششناختی این پژوهش اختصاص دارد، دستیابی به هدف مذکور را در دو بخش دنبال میکند: بررسی عملکردهای روزنامهنگاران علم، و بررسی چالشهای موجود در عرصه روزنامهنگاری علم در ایران.
برای دستیابی به اهداف پژوهش، در بخش اول ، به منظور بررسی عملکردهای روزنامهنگاران علم، از روش «تحلیل محتوای کمّی» استفاده شده است و صفحات «علم و فناوری» چهار روزنامه مورد بررسی قرار گرفته است.
بخش دوم تحقیق، به بررسی چالشهای روزنامهنگاری علم در ایران اختصاص دارد که از طریق «مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته» انجام شده است.
در این فصل، جزئیات مربوط به روش شناسی تحقیق شامل نحوه انتخاب نمونهها، چگونگی گردآوری دادهها و روش تحلیل آنها، پایایی و روایی تحقیق و تعریف عملیاتی مفاهیم و متغیرها آمده است.
1-3 روش شناسی بخش اول تحقیق (تحلیل محتوای کمّی)
تحلیل محتوا به شیوه نوین را می توان در زمان جنگ جهانی دوم ریشهیابی کرد، یعنی زمانی که واحدهای جاسوسی متفقین با زحمت بسیار تعداد و نوع ترانههای محبوبی را که از ایستگاههای رادیویی اروپا پخش میشد، بررسی کردند. متفقین با مقایسه موسیقی پخش شده از ایستگاههای آلمانی با آنچه از ایستگاههای دیگر در اروپای اشغال شده، پخش میشد، میتوانستند با میزانی از اطمینان تغییرات رخ داده در تمرکز نیروهای نظامی در سطح قاره را بسنجند. در حوزه اقیانوسیه، ارتباطات میان ژاپن و پایگاههای جزیرهای گوناگون به دقت ثبت و جدول بندی میشد؛ افزایش حجم پیامهای رد و بدل شده با یک پایگاه نشانگر آن بود که عملیات جدیدی برای آن پایگاه در دست برنامهریزی است. پس از جنگ، پژوهشگران از تحلیل محتوا برای مطالعه تبلیغات سیاسی در روزنامهها و رادیو استفاده میکردند. در سال 1952، برنارد برلسون کتاب «تحلیل محتوا در پژوهشهای ارتباطی» را منتشر ساخت. این کتاب نشان میداد که روش مذکور به عنوان ابزار پژوهشی دانشپژوهان رسانهها شناخته شده است (ویمر و دومینیک، 215:1389).
کرلینجر (1986)، در تعریف تحلیل محتوا متذکر میشود که : تحلیل محتوا روشی برای مطالعه و تحلیل ارتباطات به شیوهای نظاممند، عینی و کمّی با هدف اندازهگیری متغیرهاست (خوش نشین لنگرودی، 56:1381).
هولستی معتقد است که روش تحلیل محتوا غالبا برای توصیف ویژگیهای پیام به کار میرود، بدون ارجاع به نیات فرستنده یا اثر پیام، بر کسانی که پیام خطاب به آنهاست و بخش اعظم این شیوه پژوهش متوجه تنوعی از سوالهایی است که با چه؟ عنوان میشود (هولستی، 49:1380).
در تعریفی دیگر، رایف، لیسی و فیکو میگویند: تحلیل محتوای کمّی، آزمون نظاممند (سیستماتیک) و تکرارپذیر نمادهای ارتباطیای است که طی آن، ارزشهای عددی بر اساس قوانین معتبر اندازهگیری، به متن نسبت داده میشود و سپس با استفاده از روشهای آماری، روابط بین آن ارزشها تحلیل میشود. این عمل به منظور توصیف محتوای ارتباطات، استخراج نتیجه درباره معنی آن یا پیبردن به بافت و زمینه ارتباط، هم در مرحله تولید و هم در مرحله مصرف صورت میگیرد(رایف و همکاران ، 25:1388).
ویمر و دومینیک کاربردهای تحلیل محتوا را چنین بر میشمرند:
- توصیف محتوای ارتباطات : فهرست کردن ویژگیهای مجموعههای خاصی با محتوای ارتباطاتی در یک یا چند مقطع زمانی، همچنین برای مطالعه دگرگونیهای اجتماعی.
- آزمون فرضیههای مربوط به خصوصیات پیام: در شماری از تحلیلها تلاش میشود تا برخی خصوصیات منبع پیامهای خاص به ویژگیهای پیامهایی که تولید شدهاند، ربط داده شود. این گونه تحلیل محتوا در بسیاری از مطالعاتی که به آزمون فرضیههایی از نوع زیر میپردازند به کار میروند:«اگر منبع پیام ویژگی A را داشته باشد، پیامهایی شامل عناصر x و y تولید خواهد شد؛ اگر منبع پیام ویژگی B را داشته باشد، پیامهایی با عناصر w و z تولید خواهد شد»
- مقایسه محتوای رسانهها با واقعیتهای موجود در جهان واقعی: بسیاری از مطالعاتی که در قالب تحلیل محتوا صورت میگیرند نوعی بررسی واقعیت به شمار می روند، به این صورت که نمایش گروه، پدیده، صفت، یا ویژگی خاصی در قیاس با استانداردی که از زندگی واقعی به دست آمده است ارزیابی میشود ، سپس میزان هماهنگی نمایش رسانهای با وضعیت واقعی بحث میشود.
- ارزیابی تصویر گروههای خاص در جامعه : شمار روزافزونی از پژوهشهای مبتنی بر تحلیل محتوا توجه خود را معطوف به کشش تصویر رسانهای برخی گروههای اقلیت یا گروههای متمایز کردهاند. در بسیاری از موارد این مطالعات به منظور ارزیابی تغییر سیاستهای رسانهها نسبت
به این گروهها صورت گرفته است تا بتوان پاسخگو بودن رسانهها در برابر خواستههای مردم را استنباط کرد، یا روندهایاجتماعی را مستند ساخت(ویمر و دومینیک، 1389).
مراحل تحلیل محتوا را میتوان به این صورت به عنوان یک شمای کلی مرتب کرد:
- فرمول بندی پرسش یا فرضیه تحقیق
- تعریف جامعه آماری مورد نظر
- انتخاب نمونه مناسب از جمعیت آماری
- انتخاب و تعریف واحد تحلیل
- مشخص کردن مقولههایی از محتوا که باید تحلیل شوند
- تعیین نظام کمّی کردن و شمارش
- کدگذاری محتوا بر اساس تعریفهای تعیین شده
- تحلیل دادههای گردآوری شده
- نتیجهگیری (ویمر و دومینیک، 1389، خوش نشین لنگرودی، 1381)